داستان زیبا دزد و فقیر
شبی دزدی به خانه تهیدستی رفت، هر چه جست چیزی نیافت.
مرد فقیر بیدار بود، سر برداشت و گفت: برادر، من روز روشن در این خانه هیچ نیابم، تو در شب تاریک چه خواهی یافت؟
لطایف و حکایات سهل آبادی
منبع:روزنامه خراسان
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: داستانک