شعری در سوگ بانوی بی ضریح
ضریح گمشده
/عشق من پائیز آمد مثل پار |
|
باز هم، ما باز ماندیم از بهار |
|
احتراق لاله را دیدیم ما |
|
گل دمید و خون نجوشیدیم ما |
|
باید از فقدان گل خونجوش بود |
|
در فراق یاس، مشكی پوش بود |
|
یاس بوی مهربانی میدهد |
|
عطر دوران جوانی میدهد |
|
یاسها یادآور پروانهاند |
|
یاسها پیغمبران خانهاند |
|
یاس ما را رو به پاكی میبرد |
|
رو به عشقی اشتراكی میبرد |
|
یاس در هر جا نوید آشتی ست |
|
یاس دامان سپید آشتی ست |
|
در شبان ما كه شد خورشید؟ یاس! |
|
بر لبان ما كه میخندید؟ یاس! |
|
یاس یك شب را گل ایوان ماست |
|
یاس تنها یك سحر مهمان ماست |
|
بعد روی صبح پرپر میشود |
|
راهی شبهای دیگر میشود |
|
یاس مثل عطر پاك نیت است |
|
یاس استنشاق معصومیت است |
|
یاس را آیینهها رو كردهاند |
|
یاس را پیغمبران بو كردهاند |
|
یاس بوی حوض كوثر میدهد |
|
عطر اخلاق پیمبر میدهد |
|
حضرت زهرا دلش از یاس بود |
|
دانههای اشكش از الماس بود |
|
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه |
|
میچكانید اشك حیدر را به چاه |
|
عشق محزون علی یاس است و بس |
|
چشم او یك چشمه الماس است و بس |
|
اشك میریزد علی مانند رود |
|
بر تن زهرا " گل یاس كبود " |
|
گریه آری گریه چون ابر چمن |
|
بر كبود یاس و سرخ نسترن |
|
گریه كن حیدر! كه مقصد مشكل است |
|
این جدایی از محمد مشكل است |
|
گریه كن زیرا كه دخت آفتاب |
|
بی خبر باید بخوابد در تراب |
|
این دل یاس است و روی یاسمین |
|
این امانت را امین باش ای زمین |
|
گریه كن زیرا كه كوثر خشك شد |
|
زمزم از این ابر ابتر خشك شد |
|
نیمه شب دزدانه باید در مغاك |
|
ریخت بر روی گل خورشید، خاك |
|
یاس خوشبوی محمد داغ دید |
|
صد فدك زخم از گل این باغ دید |
|
مدفن این ناله غیر از چاه نیست |
|
جز تو كس از قبر او آگاه نیست |
|
گریه بر فرق عدالت كن كه فاق |
|
میشود از زهر شمشیر نفاق |
|
گریه بر طشت حسن كن تا سحر |
|
كه پر است از لخته ی خون جگر |
|
گریه كن چون ابر بارانی به چاه |
|
بر حسین تشنه لب در قتلگاه |
|
خاندانت را به غارت میبرند |
|
دخترانت را اسارت میبرند |
|
گریه بر بیدستی احساس كن! |
|
گریه بر طفلان بی عباس كن! |
|
باز كن حیدر! تو شط اشك را |
|
تا نگیرد با خجالت مشك را |
|
گریه كن بر آن یتیمانی كه شام |
|
با تو میخوردند در اشك مدام |
|
گریه كن چون گریه ی ابر بهار |
|
گریه كن بر روی گلهای مزار |
|
مثل نوزادانی كه مادر مردهاند |
|
مثل طفلانی كه آتش خوردهاند |
|
گریه كن در زیر تابوت روان |
|
گریه كن بر نسترنهای جوان |
|
گریه كن زیرا كه گلها دیدهاند |
|
یاسهای مهربان كوچیدهاند |
|
گریه كن زیرا كه شبنم فانی است |
|
هر گلی در معرض ویرانی است |
|
ما سر خود را اسیری میبریم |
|
ما جوانی را به پیری میبریم |
|
زیر گورستانی از برگ رزان |
|
من بهاری مرده دارم ای خزان |
|
زخم آن گل بر تن من چاك شد |
|
آن بهار مرده در من خاك شد |
|
ای بهار گریه بار نا امید |
|
ای گل مأیوس من! یاس سپید |
|
"احمد عزیزی" |
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان