کرامات بی بی رقیه (س)

حجت الاسلام و المسلمین حامى و مروج مکتب اهل بیت علیه السلام آقاى حاج شیخ محمود شریعت زاده خراسانى ، طى نامه اى در تاریخ دوم جمادى الثانیه ۱۴۱۸ هجرى قمرى دو کرامت به دفتر انتشارت مکتب الحسین علیه السلام ارسال نموده و مرقوم داشته اند:

 ۱٫ روزى وارد حرم حضرت رقیه علیه السلام شدم ، دیدم جمعى مقابل ضریح مقدس مشغول زیارت خواندن و عزادارى مى باشند و مداحى با اخلاص به نام حاج نیکویى مشغول روضه خوانى است از او شنیدم که مى گفت :

 خانه هاى اطراف حرم را براى توسعه حرم مطهر خریدارى مى نمودند. یکى از مالکین که یهودى یا نصرانى بود، بهیچوجه حاضر نبود خانه خود را براى توسعه حرم بفروشد. خریداران حاضر شدند که حتى به دو برابر و نیم قیمت خانه را از او بخرند، ولى وى نفروخت . بعد از مدتى زن صاحب خانه حامله شده و نزدیک وضع حمل وى مى شود. او را نزد پزشک معالج مى بردند، بعد از معاینه مى گوید: بچه و مادر، هر دو در معرض خطر مى باشند و خانم باید زیر نظر ما باشد. قبول کردند، تا درد زایمان شروع شد. صاحب خانه مى گوید: همسرم را به بیمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقیه علیه السلام و به ایشان متوسل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم را نجات دادى و شفاى آنان را از خدا خواستى و گرفتى خانه ام را به تو تقدیم مى کنم

 مدتى مشغول توسل بودم ، بعد به بیمارستان رفتم و دیدم همسرم روى تخت نشسته و بچه در بغلش سالم است . همسرم گفت : کجا رفتى ؟ گفتم رفتم جایى کارى داشتم . گفت : نه رفتى متوسل به دختر امام حسین علیه السلام شدى . گفتم از کجا مى دانى ؟ زن جواب داد: من ، در همان حال زایمان که از شدت درد گاهى بیهوش مى شدم ، دیدم دختر بچه اى وارد اطاق بیمارستان شد و به من گفت : ناراحت مباش ، ما سلامتى تو و بچه ات را از خدا خواستیم ، فرزند شما هم پسر است ، سلام مرا به شوهرت برسان و بگو اسمش را حسین بگذارد. گفتم : شما کى هستید؟ گفت : من رقیه دختر امام حسین علیه السلام هستم .

 بعد از روضه خوانى از مداح مذکور (حاجى نیکویى ) سوال کردم این داستان را از که نقل مى کنى ؟ در جواب گفت : از خادم حرم حضرت رقیه علیه السلام نقل میکنم ، که خود از اهل تسنن مى باشد و افتخار خدمتگزارى در حرم نازدانه امام حسین علیه السلام را دارد و پدرش هم از خادمین حرم حضرت رقیه علیه السلام بوده است

 



موضوعات مرتبط: پیرامون امام حسین
[ پنج شنبه 30 آذر 1391 ] [ 1:10 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

علی اصغر! علی اصغر

 چشمانم را به صدای گرم و با محبت مادر باز می کنم. صورت مهربانش را می بینم و لبخندی میزنم. چند روزیست که دور و بر من شلوغ تر شده. روزهای اول بچه ها شاد بودند و بازی می کردندولی حالا ... . چه اتفاقی افتاده؟ باید به حرف هایشان خوب گوش بدهم. خواهرم سکینه می گوید:« پدرمان سه روز است که آب نخورده. عمو عباس و عمه زینب هم همینطور. آنها سهم آبشان را به ما داده اند.»
رقیه سلام الله علیها می گوید:« کاش به مدینه باز می گشتیم! آدمهای اینجا خیلی بد هستند.»
 راستش خیلی احساس تشنگی می کنم. یکی دو روزیست که به زحمت شیر می خورم. من هم می خواهم مثل رقیه گریه کنم ولی سکینه می گوید:« رقیه جان! گریه نکن. پدر از صدای گریه ی ما ناراحت می شودو دشمنان خوشحال.»
 رقیه بادست جلو دهانش را می گیرد و سعی می کند صدای گریه اش بالا نرود. پس من هم نباید گریه کنم. آه، خدایا! دست خودم نیست. هر چه می خواهم گریه نکنم، نمی شود. مادر می گوید :« فرزندم دیگر تحمل ندارد.» پدرم، مرا در آغوش می  گیرد و صورتم را با مهربانی می بوسد.« چه قدر لب های پدر خشک است!من نباید گریه کنم نباید... .»
صدای پدر را به گوش میرسد :« هل من ناصر ینصرنی؟!»
« چرا کسی جواب پدر را نمی دهد ؟!» عمه زینب با گریه می گوید:« خواهر به فدایت! دیگر مردی نیست که تو را یاری دهد؟!»
گویی، پدر دیگر یاری ندارد. مگر من، علی اصغر، نوه ی شیر خدا، علی بن ابی طالب(علیه اسلام) ، نیستم؟!
دیگر وقت سکوت نیست.باید به پدرم نشان دهم که حاضرم، او رایاری دهم. چه قدر آغوش پدر گرم است! قلبش به شدت می زند. چرا موهایش سفید شده ؟! چرا پشتش خمیده ؟! چه جمعیتی ! همه ی این ها برای کشتن پدر من جمع شده اند؟! کشتن یک نفر احتیاج به این همه آدم دارد؟!
روی دستان پدر بالا می روم. آه، چه حس عجیبی گویی گلویم تر و تازه شده! من، بالا و بالاترمی روم.حالا دیگر می خواهم پرواز کنم. فرشته ها دور من حلقه زده و اشک می ریزند و من به آنها می خندم. دیگر احساس تشنگی نمی کنم.دستان لرزان پدر زیر گلویم را گرفته و چیزی را به آسمان می پاشد. 
«پدرجان! شما از من راضی هستید؟ توانستم یار خوبی برایتان باشم؟»
                                            التماس دعا
گردآورنده: تحریریه 



موضوعات مرتبط: پیرامون امام حسین
[ چهار شنبه 29 آذر 1391 ] [ 1:11 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

طفل بی گناه

 شاعر: مهدی نظری

... و بازهم گذرش سوی قتلگاه افتاد

 

کنار نعش پدر اشک او به راه افتاد

سه ساله ای که تمام تنش کبود شده

 

دوباره روی تنش یک رد سیاه افتاد

همین که فاطمه آن نیمه شب صدایش کرد

 

بدون آنکه بفهمد بین راه افتاد

مگر چه ضربه سختی به صورتش خورده

 

که وقت دیدنش عمه به اشتباه افتاد

چه کرده بود مگر؟ کل کاروان دیدند

 

که موی سوخته اش دست یک سپاه افتاد

گه ورود به کوفه به خاطرش آمد

 

که یادگار عمو بین خیمه گاه افتاد

به روی نیزه پدر را نگاه می کرد و ....

 

.... به سینه میزد و میگفت آه آه افتاد

کنار چشم پدر دست بسته در این راه

 

هزار مرتبه این طفل بی گناه افتاد



موضوعات مرتبط: پیرامون امام حسین
[ چهار شنبه 29 آذر 1391 ] [ 1:2 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

خوش به حال عباس

وارد خیمه شد و رقیه سلام الله علیها را در آغوش گرفت.او را بوسید و وعده آب داد.

دیگر رقیه سلام الله علیها مطمئن شد که دوباره آب می نوشد.

خوش به حال رقیه سلام الله علیها که عباس علیه السلام سقای اوست...

نمی دانم چرا اباعبد الله علیه السلام ( با این که خودشان وعباس مانده بودند) اصرار دارند که عباس علیه السلام علم را رها نکند.

 رقیه خوب می دانست که پدرش عمو را لشگری می بیند. مگر لشگر بدون علم میشود؟

خوش به حال حسین علیه السلام که عباس علیه السلام لشگر اوست...

و لشگر با یک نیزه به سمت فرات حرکت کرد و به آن رسید.

مگر میشود تشنگی برادر را فراموش کرد. اما آن چیزی که یاد عباس علیه السلام افتاد وصیت پدرش ساقی کوثر بود:

"عباس جان! مبادا وقتی به شریعه رسیدی، آب بنوشی در حالی که برادرت تشنه باشد."

عباس علیه السلام وصیت پدر را انجام داد . چه پسر خلفی!

خوش به حال علی علیه السلام که عباس علیه السلام فرزند اوست...

از فرات بیرون آمد و به سمت برادر حرکت کرد. به سمت رجز برادر حرکت کرد؛ به سمت انا ابن فاطمه الزهرا سلام الله علیهاحرکت کرد...

در این راه دو دستش را از او گرفتند، ولی به دندان گرفتن مشک، لبخند زیبایی را بر چهره عباس علیه السلام نشانده بود.

با این که به برادر نرسید، ولی به رجز برادر رسید و زهرا سلام الله علیها هم  مادرش شد، راستی....

خوش به حال عباس علیه السلام که مادرش زهراست...

 

نویسنده: سجاد سکوت



موضوعات مرتبط: پیرامون امام حسین
[ چهار شنبه 29 آذر 1391 ] [ 1:45 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

تأ ثّر از اينكه هر روز زيارت عاشورا را نخواندم

 عالم جليل آقاى شيخ عبدالهادى حائرى مازندرانى از والد خود مرحوم حاجى ملاّ ابوالحسن نقل كرده كه من حاجى ميرزا على نقى طباطبايى را بعد از رحلتش به خواب ديدم و به او گفتم : آرزويى دارى ؟ گفت : يكى و آن اين است كه چرا در دنيا هر روز زيارت عاشورا نخواندم . و رسم سيد اين بود كه در دهه محرم زيارت عاشورا مى خواند نه در تمام سال و لذا افسوس مى خورد كه چرا تمام سال نمى خواندم 
مزد دادن امام زمان عليه السلام براى خواندن زيارت عاشورا
حاج سيد احمد (رحمة اللّه عليه ) براى من نوشت كه روز جمعه در مسجد سهله در حجره نشسته بودم . ناگاه سيد موقّر معمّمى بر من داخل شد كه قباى فاخرى و عباى قرمزى پوشيده بود، نظرى كرد به آنچه در زاويه حجره بود كمى از كتب و ظروف و فرشى بود فرمود:
براى حاجت دنيا كفايت مى كند تو را و تو هر روز صبح به نيابت صاحب الزمان عليه السلام زيارت عاشورا مى خوانى و خرجى هر ماهت را از من بگير كه محتاج احدى نباشى و قدرى پول به من داد و گفت :
اين كفايت يك ماه تو را مى نمايد.
و رفت رو به در مسجد و من به زمين چسبيده بودم و زبان من بند آمده بود و هر چه خواستم تكلّم بنمايم نتوانستم و حتى نتوانستم برخيزم تا سيد خارج شد و همين كه بيرون رفت گويا قيودى از آن بر من بود و باز شد و شرح صدرى پيدا كردم پس برخاستم و از مسجد خارج شدم آنچه تفحص كردم اثرى از آن آقا نديدم .



موضوعات مرتبط: داستانهای عبرت آموز
[ چهار شنبه 28 آذر 1391 ] [ 11:57 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

در فصل سرما پس از حمام دست و پا را با آب سرد بشویید!

 قبل از بیرون آمدن از حمام دست ها و پاها را با آب سرد بشویید

با فرا رسیدن فصل سرما احتمال ابتلا به بیماری های ناشی از آن بیشتر می شود و پوست به عنوان محافظ بدن نقش مهمی در این رابطه ایفا می کند. در گرمای حمام منافذ پوست باز می شوند و با بیرون آمدن از حمام در این وضعیت سرمای خارجی می تواند وارد بدن شود.
اما با سرد کردن دست ها و پاها قبل از بیرون آمدن از حمام، دستوری به بدن ارسال می شود که منافذ پوست را ببندد. دست ها و پا ها بدن کوچک ما هستند در دور ترین نقاط، بنابر این سرد کردن آنها بی آنکه به بدن صدمه بزند فرمان را به کل سیستم ارسال می کند.
این روش خصوصا در مورد افراد زیر بسیار موثر است:
خرد سالان، سالمندان، افرادی که بنیه ضعیفی دارند، افرادی که احساس سرمای مداوم دارند


راستی یادم اومد قدیما که ما به حمام عمومی میرفتیم بین حمام سرد و گرم یک حوضچه اب سرد بود که هروقت از حمام گرم خارج میشدیم بایدپاها مونو میزدیم داخل اون و این اجباری بود حالا میفهمیم چرا


 



موضوعات مرتبط: تندرستی
[ دو شنبه 27 آذر 1391 ] [ 1:3 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

نما متن(2)

 



موضوعات مرتبط: نما متن
[ یک شنبه 26 آذر 1391 ] [ 11:32 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

چرا صفر را صفر نامیده اند؟ + اعمال ماه

  ماه صفر که بنا به روایتی ، روز اول آن روز واردشدن کاروان اسرای کربلا به شام است و حوادث تلخ دیگری از جمله شهادت دختر 3 ساله امام حسین (ع)،رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص) در روز 28 این ماه  واقع شده و پایان ماه نیز مصادف با شهادت هشتمین پیشوای شیعیان امام رضا (ع) می باشد.

چرا صفر را صفر نامیده اند؟

در نامگذاری این ماه، دو وجه ذکر کرده ‏اند:
1. از «صُفْرَة (زردی)» گرفته شده؛ زیرا زمان انتخاب نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است.
2.از «صِفْر (خالی)» گرفته شده؛ زیرا مردم پس از پایان ماه‏های حرام، رهسپار جنگ می‏ شدند و شهرها خالی می‏ شد.
این ماه، معروف به شومی و بدشگونی است. از پیامبر اکرم (ص) درباره ماه صفر، چنین نقل شده است:
هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او می‏دهم.

برخی اعمال ماه صفر

1-در این ماه، به دادن صدقه اهتمام بیشتری شود
 پیامبر اکرم (ص) در باب صدقه دادن می فرمایند : " لبخند تو بر روی برادرت صدقه است ، امر به معروف و نهی از منکر کردنت صدقه است ، رهنمایی کسی که راه را گم کرده صدقه است و دور کردن سنگ و خا ر و استخوان از راه صدقه است . "

2-برای ایمنی از بلاها، دعای زیر هر روز ده مرتبه خوانده شود:
یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ! (مفاتیح الجنان)
ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگی‏ات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‏اش!

3-ـ «سیّد بن طاووس» نقل کرده است: در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره «حمد» و سوره «انّا فتحنا» (فتح) و در رکعت دوم سوره «حمد» و سوره «توحید» قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابى سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه. (ان شاء اللّه به هدف اجابت مى رسد).( اقبال، صفحه 587)

4ـ در روز اربعین (بیستم ماه صفر) زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحبّ است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتى که «شیخ طوسى» از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: به جاى آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانى را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.(2)



موضوعات مرتبط: مناسبت ها
[ یک شنبه 26 آذر 1391 ] [ 10:16 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

رقيه سلام الله عليهادخترخورشيد است...

با گونه‏هایم خنجرت الفت ندارد
سیلی بزن دستان تو غیرت ندارد

گفتند آن سر، روی نیزه مال باباست
مادر بگو این حرف‏ها صحت ندارد

مادر بگو این‏قدر بر بابا نتازند
چشمان سیلی خورده‏ام طاقت ندارد

از خون و خاکستر جدا کن کفترت را
آخر به این گهواره‏ها عادت ندارد


بلعید آتش خیمه‏ها را آه، مادر!
پاهای من دیگر چرا قدرت ندارد



موضوعات مرتبط: مناسبت هاپیرامون امام حسین
[ یک شنبه 26 آذر 1391 ] [ 10:11 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

داستانها و حکایتهایی از امام حسن( ع )

 لباس زیبا برای نماز 

گویند هنگامی كه امام حسن مجتبی علیه السّلام برای نماز آماده می شد، بهترین لباسهای خود را می پوشید.
چرا بهترین لباسهای خود را می پوشید؟
امام علیه السّلام در پاسخ فرمود: انّ اللّه جمیل و یحب الجمال ، فاتحمل لربّی و هو یقول : خذو زینتكم عند كل مسجد.
همانا خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد، پس من نیز لباس زیبا برای راز و نیاز با پروردگارم می پوشم و هم او فرمود: به هنگام رفتن در مسجد خود را به زینت دربرگیرید.
بر همین اصل ، طبق روایات مستحب است كه انسان ، برای نماز نیكوترین جامه خود را بپوشد، خود رامعطّر كند و با رعایت نظافت و در كمال طهارت به نماز و راز و نیاز با خدای بزرگ بپردازد.

داستان درباره نماز و نمازگزاران / يدالله بهتاش



موضوعات مرتبط: عترت
[ یک شنبه 26 آذر 1391 ] [ 9:59 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

نما متن(1)



موضوعات مرتبط: نما متن
[ جمعه 24 آذر 1391 ] [ 9:4 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

داستانهايى از زيارت عاشورا

 سفارش مؤ كّد امام زمان (عج ) به خواندن زيارت عاشورا
سيّد احمد رشتى مى گويد:
تاريخ 1280 هجرى قمرى به عزم زيارت بيت اللّه از رشت به تبريز رفتم و از آنجا مركبى كرايه كرده و روانه شدم ، در منزل اوّل سه نفر ديگر با من رفيق شدند.
در يكى از منازل بين راه خبر دادند كه قدرى زودتر روانه شويم كه منزل آينده خطرناك و مخوف است كوشش كنيد كه از كاروان عقب نمانيد.
از اين جهت دو سه ساعت به صبح مانده راه افتاديم هنوز يك فرسخ نرفته بوديم كه هوا منقلب شد و برف باريدن گرفت به طورى كه رفقا هر كدام سرهاى خود را به پارچه پيچيدند و تند رفتند من هم هر چه كردم كه بتوانم با آنها بروم ممكن نبود سرانجام از آنها عقب ماندم و ناچار از اسب پياده شده و در كنار راه نشسته و متحير بودم مخصوصاً به خاطر ششصد تومان پولى كه براى هزينه سفر همراه داشتم نگرانى بيشترى داشتم .
با خود گفتم : همين جا تا صبح مى مانم و به منزل قبلى بر مى گردم و از آنجا چند نفر مستحفظ به همراه داشته خود را به قافله مى رسانم .
در اين انديشه بودم كه در برابر خود باغى ديدم كه باغبانى با بيلش برف درختان را مى ريخت تا مرا ديد جلو آمد و گفت : كيستى ؟
گفتم : رفقايم رفتند و من مانده ام و راه را نمى دانم .
به زبان فارسى فرمود: نافله (2) بخوان تا راه را پيدا كنى . من مشغول نافله شدم نماز شب تمام شد باز آمد و فرمود: نرفتى ؟
گفتم : واللّه راه را نمى دانم .
فرمود: جامعه بخوان .(3)
من زيارت جامعه را از حفظ نداشتم و اكنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و زيارت جامعه را تماماً از حفظ خواندم .
باز آمد و فرمود: نرفتى و هنوز اينجايى ؟
بى اختيار گريه ام گرفت ، گفتم : آرى راه را نمى دانم .
فرمود: عاشورا(4) بخوان .
زيارت عاشورا را نيز از حفظ نداشتم و اكنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و مشغول زيارت عاشورا شدم و همه اش را حتى لعن و سلام و دعاى علقمه را از حفظ خواندم .
بار سوم آمد و فرمود: نرفتى و هستى ؟
گفتم : آرى نرفتم هستم تا صبح .
فرمود: من هم اكنون تو را به قافله مى رسانم . سپس رفت و بر الاغى سوار شد و بيل خود را به دوش گرفت و آمد.
فرمود: رديف من بر الاغ سوار شو. من هم پشت سر او سوار شدم و افسار اسبم را كشيدم ، اسب اطاعت نكرد.
فرمود: جلو اسب را به من بده . عنان اسب را به دست راست گرفت و راه افتاد. اسب در نهايت تمكين پيروى كرد.
سپس دست مباركش را بر زانوى من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمى خوانيد؟
نافله ، نافله ، نافله ، سه بار تكرار كرد.
آنگاه فرمود: شما چرا عاشورا نمى خوانيد؟
عاشورا، عاشورا، عاشورا.
سپس فرمود: شما چرا جامعه نمى خوانيد؟
جامعه ، جامعه ، جامعه .
دقت كردم ديدم در وقت پيمودن راه به نحو دايره راه طى مى كرد يك مرتبه برگشت و فرمود: اينها رفقاى شمايند كه كنار نهر آبى فرود آمده و براى نماز صبح وضو مى گيرند.
پس من از الاغ پياده شدم و خواستم سوار اسبم شوم نتوانستم آن آقا پياده شد و بيل را در برف فرو كرد و به من كمك كرد تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقايم بر گردانيد من در اين هنگام با خود گفتم اين شخص كى بود كه به زبان فارسى حرف مى زد و حال آنكه زبانى جز تركى و مذهبى جز عيسوى در آن نواحى نبود و چگونه با اين سرعت مرا به قافله رساند؟
برگشتم پشت سر خود را نگاه كردم ديدم كسى نيست .(5)



موضوعات مرتبط: داستانهایی از کرامات خواندن زیارت عاشورا
[ پنج شنبه 23 آذر 1391 ] [ 4:22 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

آتش عشقِ حسينى

 قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله :

اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ عليه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منينَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.

پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
براى شهادت حسين عليه السلام ، حرارت و گرمايى در دلهاى مؤ منان است كه هرگز سرد و خاموش نمى شود.

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 556

 



موضوعات مرتبط: حدیث برگزیدهپیرامون امام حسین
[ پنج شنبه 23 آذر 1391 ] [ 4:3 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

به به، چه نمازی*!*

 فکرم همه‌جا هست، ولی پیش خدا نیست

سجاده زر دوز که محراب دعا نیست
* *
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟*!*
* *
از شدت اخلاص من عالم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست*!*
* *
از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
* *
یک‌ذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعتِ من حائز عنوان جهانی‌ست*!*
* *
این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
چندی‌ست که این حافظه در خدمت ما نیست
* *
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
* *
بی‌دغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقب‌مانده جدا نیست
* *
هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکی‌ست، ربا نیست*!*
* *
از بس‌که پی نیم‌وجب نان حلالیم
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
* *
به به، چه نمازی‌ست! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست

 



موضوعات مرتبط: اشعار
[ پنج شنبه 23 آذر 1391 ] [ 3:25 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

گفتگو با راننده حامل ضریح امام حسین(ع) +عکس(از دست ندهید)

به گزارش بولتن نیوز به نقل از فارس، طبق عادت فکر می‌کردم که باید تنها دو روز در مسیر می‌بود اما می‌گوید خیلی بیش از اینها و حدود 20 روز در جاده‌ها است. هم خسته و هم خوشحال است. با اینکه سختی مسیر رمقی برایش نگذاشته بود، به جای استراحت، دائم دور و بر کامیونش بود. مرتب سرکشی می‌کند. همه جا را ورانداز می‌کند تا مبادا ماشینش مشکلی فنی داشته باشد. 
محمدرضا قنبری، راننده ضریح مطهر امام حسین (ع) متولد 1344 در محله خاک فرج قم است. محمدرضا حدود 30 سال است که در جاده‌های سخت و خطرناک رانندگی می‌کند. جاده‌هایی که این روزها دائم شاهد حوادث ناگوار و جبران ناپذیر است. او حدود 18 سال است که در شهرداری قم در بخش موتوری این نهاد مشغول کار است.

در حالی که همگان در انتظار رسیدن ضریح بودند، اما کمتر کسی به راننده زحمت‌کش کامیون منتقل کننده ضریح توجه می‌کرد. در انتظار بودم. برای اینکه زودتر بتوانم با او گفت‌وگویی داشته باشم، صبح زود در ابتدای منطقه «زرگان» منتظر ماندم. بالاخره بعد از مدت‌ها انتظار، ضریح رسید. مردم با بیرق‌ها و یزله به استقبال ضریح مطهر امام حسین (ع) رفتند. هر چقدر می‌خواستم نزدیک شوم، خیل جمعیت به سمت ضریح نمی‌گذاشت به ماشین نزدیک شوم. در این میان ناگهان زنی شتاب زده با «ثوب» (ردای مشکی) و مردی با «دشداشه» و «چفیه» بر سر در حالی که گوسفندی برای قربانی در دست داشتند با هزار تقلا و زور خود را به جلوی کامیون رساندند. کامیون می‌ایستد و گوسفند را قربانی می‌کنند. در این فرصت بود که خود را به بالای ماشین کشاندم. درست در کنار درب راننده. پسر جوانی بود و گفت راننده عصر در مصلا است و حالا در حال استراحت. در نهایت او را در مصلی دیدم و گفت‌وگویی با اوانجام دادم.

چطور شد که شما را به عنوان راننده انتخاب کردند؟

کار خدا بود. حکمت بود. یک روز آمدند شهرداری و گفتند یک راننده و کامیون می‌خواهیم که مرا انتخاب کردند.

عکس‌العمل شما؟

از خوشحالی نمی‌دانستم چه کنم. باورش سخت بود که چنین اقبالی دارم. اما تعجب نکردم. از میان این همه ماشین‌های ترو تمیز. شرکت‌های زیادی درخواست داده بودند که خودروهای تمیز همراه با خرج مایحتاج راننده را هم بدهند، اما درخواستشان پذیرفته نشد و در نهایت مرا انتخاب کردند.

چرا تعجب نکردید؟

اوایل امسال در کربلا بودم. چون شنیده بودم که قرار است در قم برای امام حسین (ع) ضریح بسازند، همانجا از امام خواستم که من راننده ضریحش باشم. از او خواستم و به من عطا کرد. همان روزها به خیلی از دوستانم می‌گفتم که سال آینده من ضریح را می‌آورم. کسی باورش نمی‌شد و می خندیدند و می‌گفتند که این همه ماشین نو، چرا با ماشین فکستنی تو ضریح را بیارن؟

شهرهای زیادی را گذراندید؟

بله. شهرهای زیادی مثل قم؛ ساوه، تهران، اراک و... را گذراندم و شهر به شهر استقبال بیشتر بود. در هر شهر هم یک شب می‌ماندیم.

مشکلی در مسیر پیش نیامد؟ برخی می‌گویند تعدادی زیر چرخ‌های ماشین رفتند؟

نه خدا را شکر هیچ مشکلی پیش نیامد و تنها یکی از ماموران همراهمان بود که نزدیک اندیمشک پایش زیر تایر رفت. حالا هم حالش خوب است و گویا عمل کرده. مشکل دیگری که پیش آمد این بود که حدود 60 کیلومتر از خرم آباد بیرون آمده بودیم که دینام ماشین از کار افتاد. همانجا کسی پیدا شد و گفت من مکانیک هستم. با سرعت و حدود نیم ساعت بعد برایمان یک دینام و باطری‌ساز آورد. همانجا سریع وسایل را نصب کردیم و حرکت را ادامه دادیم.

رانندگان بین شهرها وقتی از کنار ضریح می‌گذشتند چه عکس‌العملی داشتند؟

آنقدر خوشحال و ذوق زده می‌شدند که حد و نهایت ندارد. فریاد می‌زدند خوشا به سعادت راننده چکار کردی که این مسیر قسمتت شد؟

زمان برگشت، ماشین بدون بار است. چه حالی پیدا می‌کنی؟

 

راننده که به زیارت کردن مردم خیره شده بود، گفت: فکر کنم جز ماتم هیچ حس و حالی نداشته باشم. حالا ذوق و شوق بردن و رساندن خانه به صاحبخانه را دارم. اما وقت برگشت از تنهایی چکار کنم؟ اذیت می‌شوم.

در میان گفت‌وگویم با راننده بود که زنی فریاد می‌زند آقای راننده، آقای راننده. حاج محمدرضا سرش را از پنجره بیرون کشید. زن گفت: آقای راننده خدا به همرات. تو رو خدا برای بچم دعا کن، مریض دارم. راننده با نگاهی معصومانه گفت: چشم، به روی چشم. از راننده پرسیدم فراموش نمی‌کنید برای این خانم دعا کنید؟ نه اصلا. اتفاقا در مسیر کلی سفارش دادند که دعا کنم. شاید خانم‌ها بیش از 50 نامه به من دادند که به مرقد امام حسین (ع) ببرم. یکی مریض دارد و یکی حاجت. هر کسی به نوبه خودش متوسل می‌شود. بعضی‌ها می‌خواستند پول بدهند، اما پول ازشون نمی‌گرفتم.

عکس‌العمل خانواده شما چه بود؟ آیا راحت گذاشتند به این سفر بروید؟

من سه پسر و دو عروس دارم. وقتی این خبر را شنیدند همه دوست داشتند همراهم بیایند. در کاروانمان خانم همراهمان نیست. از من قول گرفتند که حتما سال آینده به زیارت کربلا ببرمشان تا از سفرم راضی باشند. من هم به آنها قول یک زیارت در سال آینده را دادم. خانواده من واقعا برایم زحمت زیادی کشیدند و اهل کرم هستند.

ضریح از شهرهای زیادی گذشت. چه تفاوتی در استقبال مردم دیدید؟

استقبال مردم خوزستان متفاوت بود. آنها مشخص است که عاشق‌ترند و دوست دارند که ضریح بیشتر پیششان بماند. مثلا در خوزستان مردم با شیوه خاص و بیرق‌های متفاوت به جلوی ماشین می‌آمدند و شروع به سینه‌زنی به سبک محلی خودشان می‌کردند. اما در شهرهای دیگر اینچنین نبود و همه در کنار ضریح سینه‌زنی می‌کردند.

این اولین سفرتان به اهواز بود؟

خیر. اولین بار در سال 60 بود که برای حضور در جبهه به اهواز آمدم. آن موقع شهر خلوت بود و شکل و شمایش تفاوت داشت.

سفر به عراق شاید همراه با خطر باشد....

من برای جانم هیچ ارزشی قائل نیستم. انشالله ضریح را صحیح و سالم تحویل امام بدهیم. بعضی از دوستان همراهمان غسل شهادت کرده‌اند و برای هر خطری آماده هستیم.



موضوعات مرتبط: پیرامون امام حسین
[ سه شنبه 21 آذر 1391 ] [ 8:51 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

عدم ارتکاب گناه،علامت مقبولیت نماز


ما اگر خواستيم بفهميم نمازي كه خوانديم مقبول است يا نه, اين نيازي به مسئله

قيامت ندارد چون علامت و اثر نماز را مشخص كردند كه ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَي عَنِ

الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ﴾ اگر كسي نماز ظهر و عصر را خواند و تا غروب در معرض امتحان

الهي قرار گرفت و سرفراز از اين امتحان به در آمد و با هوس مبارزه كرد و آلوده نشد

اين مطمئن باشد كه نمازش قبول شد زيرا آنچه او را از زشتي باز مي‌دارد نماز است

و اگر خداي ناكرده در اين امتحان مردود شد و دست به گناه زد مطمئن باشد كه نما

ز او قبول نشده است گرچه [از نظر فقهي] صحيح است كه اعاده و قضا ندارد. برگرفته از درس اخلاق11/8/91

 



موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ سه شنبه 21 آذر 1391 ] [ 8:7 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

معماهای جالب و سرگرم کننده

معماهای کوتاه جالب

مسئله ۱ - فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول ۶ نفر وارد اتوبوس می شوند ، در ایستگاه دوم ۳ نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند . راننده چند سال دارد ؟

مسئله ۲ - پنج کلاغ روی درختی نشسته اند ، ۳ تا از آنها در شرف پرواز هستند . حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی می ماند؟

مسئله ۳ - چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد ؟

مسئله ۴ - شیب یک طرف پشت بام شیروانی شکلی ، شصت درجه است و طرف دیگر ۳۰ درجه است . خروسی روی این پشت بام تخم گذاشته است . تخم به کدام سمت پرت می شود ؟

مسئله ۵ - این سوال حقوقی است . هواپیمایی از ایران به سمت ترکیه در حرکت است و در مرز این دو سقوط می کند ، بازمانده ها را کجا دفن می کنند ؟

مسئله ۶ - من دو سکه به شما می دهم که مجموعش ۳۰ تومان می شود. اما یکی از آنها نباید ۲۵ تومانی باشد . چطور ؟

مسئله 7 - یک آقایی تو بالاترین طبقه ساختمانی بلند زندگی میکنه.
برا اینکه هر روز بره سر کارش سوار آسانسور میشه تا به پایین برسه.اما عصر که از سر کارش بر یمگرده فقط میتونه نصف طبقات رو با آسانسور بره بالا !!!!! بقیه رو با پله میره .... مگر روز های بارونی که همه رو با آسانسور میتونه بره بالا.. چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مسئله 8 - یک شب طوفانی یک پدر و پسر سوار ماشین بودن که یهو تصادف می کنن.پدره سرش میخوره به شیشه و بیهوش میشه...(کمربند نبسته بود..)پسرش فوری میرسونتش بیمارستان و میگه:
"یک دکتر بیاد!حال پدرم خیلی بده!"
همون موقع به دکتر خبر میدن و اونم خودشو زود میرسونه اونجا.دکتر تا پشمش به پسره می افته میگه:ا !!!!!! اینکه پسره منه!!!!!
چطور ممکنه؟

مسئله 9 - خوپ حالا یه مرد سیاه پوش همه چیزش سیاه بوده(جوراب سیاه شلوار سیاه کت سیاه کفش سیاه ....)داخل کوچه ای میرفته که چراغاش خاموش بوده.بعد یه ماشین چراغ خاموش وارد اون کوچه میشه!وقتی که به اون مرده نزدیک میشه پاش رو میزاره رو ترمز تا نزنه بهش.این چطوری ممکنه؟ 

.

.

.

.

.

.

.

جواب ها

مسئله ۱ - راننده اتوبوس هم سن شما باید باشد . چون جمله اول سوال می گوید ” تصور کنید که راننده اتوبوس هستید.”

مسئله ۲ - همه کلاغ ها ، چون آنها فقط ” در شرف پرواز ” هستند و هنوز از روی درخت بلند نشده اند... اگر جواب شما ۲=۳-۵ بوده بدانید دوباره محاسبات جلوی تفکرتان را گرفته است.

مسئله ۳ - هیچ . آن نوح بود که حیوانات را به کشتی برد و نه موسی “چه تعداد ” جلوی فکر کردن شما را گرفته است.

مسئله ۴ - هیچ کدام . خروس ها که تخم نمی گذارند.اگر شما سعی کردید جواب توسط محاسبات و مقایسه اعداد بدست آورید ، شما دوباره به وسیله اعداد منحرف شدید.

مسئله ۵ - بازمانده ها را دفن نمی کنند . آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسیله کلمات حقوقی و دفن کردن منحرف شده اید.

مسئله ۶ - یک ۲۵ تومانی و یک ۵ تومانی . به یاد بیاورید فقط یکی از آنها نباید ۲۵ تومانی باشد و همین طور هم هست . یک سکه ۵ تومانی داریم. شما با عبارت ” یکی از آنها نباید … ” فریب خوردید.

مسئله 7 - طرف قدش کوتاه بوده و قدش به دکمه آسانسور برای طبقه شون نمیرسیده، روزهای بارونی با چترش دکمه را میزده!

مسئله 8 - دکتر مادر پسره بوده!

مسئله 9 - روز بوده !


معمای بسیار جالب : کلاس ریاضی!!!

هدف از کلاس امروز حل برخی معادله های بسیار ساده است که شما در مدرسه آموخته اید.
البته اگر هنوز به خاطر داشته باشید... 
در اینجا من به شما 3 رقم و یک نتیجه خواهم داد، شما باید با قرار دادن علامت های صحیح معادله را کامل کنید. 
برای درک بهتر ابتدا یک مثال را با هم حل میکنیم، باقی معادله ها به عهده ی شماست:
2 2 2 = 6
این رابطه اینجوری درست میشه:
2 + 2 + 2 = 6
ساده بود نه؟ حالا بقیه ی معادله ها را حل کنید.
1 1 1 = 6
2 2 2 = 6
3 3 3 = 6
4 4 4 = 6
5 5 5 = 6
6 6 6 = 6
7 7 7 = 6
8 8 8 = 6
9 9 9 = 6
.
.
.
خب؟ تونستید حل کنید؟
چی؟ فقط دومی رو؟! اون که مثال خودم بود...
و ششمی رو؟ وای خدای من! خیلی سخت بود نه؟!
6 + 6 - 6 = 6

بقیه چه طور؟ 


حدس می زنم که از عهده ی سومی هم بر اومدی
3 × 3 - 3 = 6
شاید از عهده ی پنجمی
5 / 5 + 5 = 6
و با یه کم شانس هفتمی...
-7 / 7 + 7 = 6
هنوز به نظرت غلطه؟ ببین: - (7/7) = -1 و در نتیجه 7 - 1 = 6 
حالا میریم سراغ اونها که یه کم مشکل تر به نظر میان... 
چهارمی
√4 + √4 + √4 = 6
نهمی
√9 × √9 - √9= 6
هشتمی رو چی میگی ؟؟؟؟
3√8 + 3√8 + 3√8 = 6
اووووووووه! اینم برای خودش ایده ای بودها.... 
.
.
.
.
.
.
.
بسیار خب، کلاس امروز هم تموم شد... 
اوه بله، حق با شماست... هنوز تموم تموم نشده، معادله ی اولی باقی مونده...
(1 + 1 + 1)! = 6

فاکتوریل: فاکتوریل یک عدد حاصل ضرب تمام اعداد طبیعی کوچکتر و مساوی آن عدد تا 1 است.
فاکتوریل را با علامت تعجب نمایش می دهند! 

باحال بود ، نه؟؟؟؟



موضوعات مرتبط: چستان ومعما
[ دو شنبه 20 آذر 1391 ] [ 1:32 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

خواص باور نکردنی شلغم

 

             
شلغم گیاهی است با برگهای ناصاف و بریدگیهای زیاد به رنگ سبز و سفید . ریشه آن غده ای و به شكل های گرد و یا دراز به رنگ سفید با لكه های بنفش می باشد .

به گزارش باشگاه خبرنگاران، میوه شلغم مانند غلافی باریك و دراز است كه در آن چند دانه سیاه وجود دارد . شلغم در هوای سرد بسیار خوب رشد می كند و شاید علت آن باشد كه برای درمان بیماریهایی كه در فصل سرما زیاد است و بیماریهای تنفسی بكار می رود .
 
خواص داروئی:
 
شلغم از نظر طب قدیم ایران گرم و تر است.
 
خواص شلغم آنقدر زیاد است كه می توان گفت این گیاه برای هر دردی درمان است و اگر مردم می دانستند كه این گیاه چقدر فایده درد تمام باغچه های خانه خود را شلغم میكاشتند و هر روزه از آن استفاده می كردند.
 
1) شلغم مقوی است.
 
2) شلغم اشتها آور است.
 
3) شلغم ضعف جنسی را درمان كرده و اسپرم را زیاد می كند.
 
4) شلغم سرفه را تسكین می دهد.
 
5) ترشی شلغم بهترین نوع ترشی است زیرا مقوی معده و روده ها و اشتها آور است.
 
6) آب شلغم قند خون را پائین می آورد.
 
7) تخم شلغم را اگر سرخ كرده و بخورید برای ضعف جنسی موثر است.
 
8) اگر گلو درد دارید آب پخته شلغم را قرقره كنید.
 
9) خوردن آب شلغم درمان كننده جوش صورت است.
 
10) آنهایی كه حافظه ضعیف دارند حتما باید شلغم بخورند زیرا ثابت شده است كه شلغم حافظه را تقویت می كند.
 
11) شلغم شب كوری را درمان می كند.
 
12) شلغم بعلت داشتن ویتامین B1 علاج كم خونی است.
 
13) شلغم برای رشد و نمو استخوانها مفید است بنابراین زنان باردار و شیرده حتما باید از آن استفاده كنند .
 
14) زن حامله ای كه در مدت بارداری شلغم خورده باشد بچه اش زودتر رشد كرده ، زودتر حرف می زند و حتی زودتر راه می افتد و در مقابل امراض مقاومت بیشتری خواهد داشت .
 
15) آنهایی كه غده تیروئیدشان كم ترشح می كند باید حتما شلغم بخورند زیرا شلغم بعلت داتشن ید فراوان ترشحات غده تیروئید را تنظیم می كند .
 
16) شلغم مهمترین گیاه ضد سرطان است و حتی گسترش سرطان را متوقف می كند .
 
17) شلغم درمان بسیاری از بیماریهای پوستی است.
 
18) شلغم پخته بهترین دارو برای برونشیت است.
 
و بالاخره سعی كنید كه در فصل زمستان برای پیشگیری از سرماخوردگی و بیماریهای تنفسی اقلا چند بار در هفته شلغم بخورید شلغم پخته بهترین صبحانه است . بدن را تمیز كرده و مواد سمی را از بدن خارج می سازد .همانطور که در بالا گفته شد آب شلغم خام خواص بیشتری از شلغم پخته دارد بشرطی كه معده شما را ناراحت نكند.

 



 



موضوعات مرتبط: خواص گیاهان دارویی
[ دو شنبه 20 آذر 1391 ] [ 1:5 قبل از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

حجاب

 

 



موضوعات مرتبط: عکس
[ یک شنبه 19 آذر 1391 ] [ 11:2 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

حدیث برگزیده

[ شنبه 17 آذر 1391 ] [ 11:59 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

حدیث برگزیده

 



موضوعات مرتبط: حدیث برگزیده
[ جمعه 17 آذر 1391 ] [ 11:46 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

امان نامه (متن ادبی)

 

 

امان نامه

۱۳۹۱/۹/۴

 

 

عصر روز نهم محرم است، شب عاشورا. شهادت یاران و همراهان امام حسین علیه السلام مسلم و قطعی است.

امام حسین علیه السلام در این ساعات اخیر به بهانه های مختلف، همدلان و همراهان را فراهم آورده و همه را مطمئن کرده است که:

"پایان این مسیر بی تردید شهادت است"

اکنون این که با نامه ای در دست، در اطراف خیمه های امام حسین علیه السلام پرسه می زند، شمر است. تردید در طرح آنچه در دل و در دست دارد، او را کلافه کرده است.

قدم می زند، دندان می ساید، چشم نازک می کند، گیجگاهش را با انگشت می فشارد، چنگ در موهایش می زند... اما صدا نمی کند.

او - شمر - از قبیله بنی کلاب است و ام البنین نیز از همین قبیله است، دختر حزام بن ربیعه کلابی شاعر.

پس شمر با ام البنین و پسران او عباس و عبدالله و جعفر و عثمان رابطه خویشاوندی دارد.

شمر فرزندان ام البنین را خواهرزاده می داند و می خواند.

او نه به دلیل خویشاوندی بلکه به این علت که دور حسین علیه السلام را از چهار دلاور، به خصوص اسوه شهامت - عباس - خالی کند، رفته است و از ابن زیاد امان نامه برای این چهار خویش خود گرفته است.

بریده باد دو دست تو ای شمر. لعنت بر تو و امان نامه ات. تو اگر خویش ما بودی، ما را به جهنم نمی خواندی.

ما در امان باشیم و برادرمان، مولا و آقایمان و امام مان حسین علیه السلام - فرزند زهرا - در امان نباشد؟ ما حسین علیه السلام را رها کنیم و سر در مقابل ملعونین و ملعون زادگان فرود آوریم؟

و اکنون امان نامه در دست در اطراف خیمه ها پرسه می زند و دنبال راهی برای طرح این ماجرا می گردد.

آنچه باعث رخنه تردید در ذهن و دل او می شود این است که اطمینانی به شنیدن پاسخ مثبت ندارد و از خفت و سرافکندگی می هراسد.

اما عاقبت دل یکدله می کند و فریاد می کشد:

آی خواهرزاده های من کجایید؟ عباس! عبدالله! جعفر! عثمان! کجایید؟ من شمرم. حرفی با شما دارم.

این چهار دلاور در محضر حسین اند. دو زانو نشسته اند و آخرین جامهای عشق و معرفت را از دستهای حسین علیه السلام می نوشند. هر کس باشد وقتی صدایی می شنود که او را به نام می خواند، بی اختیار از جا برمی خیزد و با مهر یا عتاب به هر حال پاسخی می دهد.

اما ادب آن چنان بر این چهار دلاور و به خصوص بر سر آنها - عباس - سایه افکنده که هیچ کدام از جا تکان نمی خورند، سر نمی گردانند و حتی مژه نمی زنند.

فریاد دوباره و سه باره تکرار می شود و این بار حسین - جان عالمی به فدایش - به حرف می آید و می فرماید:

عزیزان من! پاسخ دهید. اگرچه فاسق و فاجر است اما به هر حال خویش شماست، ببینید چه می گوید.

 اگر اقتضای ادب تاکنون پاسخ نگفتن به شمر بود، اکنون اطاعت امر امام و پاسخ گفتن به شمر ادب است.

 هر چهار دلاور برمی خیزند و شمر را در مقابل خیمه می یابند. هر چهار با عتاب و بی نرمشی در کلام می پرسند:

-  آمده ای که چه؟ چه می خواهی؟

-  خواهرزاده های من! برایتان امان نامه آورده ام. خود را با حسین به کشتن ندهید، بیایید...

هر چهار دلاور از خشم، چشم می درانند و دندان می سایند و عباس فریاد می کشد: " تبّت یداک یا شمر"!بریده باد دو دست تو ای شمر. لعنت بر تو و امان نامه ات. تو اگر خویش ما بودی، ما را به جهنم نمی خواندی.ما در امان باشیم و برادرمان، مولا و آقایمان و امام مان حسین - فرزند زهرا - در امان نباشد؟ ما حسین علیه السلام را رها کنیم و سر در مقابل ملعونین و ملعون زادگان فرود آوریم؟

 شمر اگر بماند بیش از این باید خوار و حقیر باشد.

ذلیل و درمانده سر خود را می گیرد و خود را در سیاهی لشگر کفر گم می کند.

نویسنده: سید مهدی شجاعی

 



موضوعات مرتبط: پیرامون امام حسین
[ پنج شنبه 16 آذر 1391 ] [ 9:34 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

نظر آیةالله مکارم شیرازی درباره بوسیدن ضریح جدید امام حسین(ع)

آیت الله مکارم شیرازی در آغاز درس خارج فقه خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد 
با بیان این که کسانی که به کاروان "سفینةالنجاة" ضریح امام حسین(ع) خرده می گیرند، اشتباه می کنند، افزودند: برخی افراد از بردن ضریح امام حسین(ع) به شهر های مختلف ایراد می گیرند و می گویند چه فرقی بین طلا و نقره های ضریح و دیگر طلاها و نقره ها وجود دارد؛ باید به آنها بگوییم این بوسیدن مردم به خاطر انتصاب به امام حسین (ع) است و خرافی نیست.
 
به گزارش خبرگزاری حوزه حضرت آیت الله مکارم شیرازی تصریح کرد: اشخاصی که این مسئله را خرافه می دانند، اشتباه می کنند؛ چرا که مسائلی در بین همه مسلمانان و عقلای جهان وجود دارد که همه پذیرفته اند، مانند بوسیدن پرچم یک کشور و یا نگهداری اشیای گذشتگان در موزه ها به خاطر انتصابشان به هویت یک ملت.
 
ایشان با بیان این که دو چیز بدون استثنا دربین همه مسلمانان مشترک است، اظهارداشتند: در میان مسلمین بوسیدن قرآن و حجرالاسود بین شیعه و سنی و وهابی و غیر وهابی مشترک است.
 
 پویایی و جاودانگی عشق به حسین(ع):
 
معظم له یادآور شدند:  در رابطه با بوسیدن حجرالاسود می پرسیم که چرا آن را می بوسید؟ می گویند سنت است، این مرجع تقلید خاطر نشان ساختند: استقبال گسترده ای مردم از ضریح سیدالشهدا نشان داد به کوری چشم دشمنان که فکر می کردند: عشق حسین(ع) از پویایی و جاودانگی برخوردار است، لذا کسانی که فکر می کنند مردم ضریح را می پرستند، حرفهای مضحکی می زنند.
 
ایشان افزودند: دشمنان می خواهند عشق به اهل بیت(ع) را کمرنگ جلوه دهند؛ در حالی که مردم ایران اسلامی با عشق به امام حسین و اهل بیت (ع) در امر ساخت ضریح سیدالشهدا(ع) شرکت کردند.
 
آیت الله مکارم شیرازی تاکید کردند: همان طوری که اعلام شده است ضریح هیچ گونه نیاز مالی ندارد و اگر کسانی می خواهند کمک کنند، باید به حرم سید الشهدا(ع) کمک کند.


موضوعات مرتبط: در محضر بزرگان
[ پنج شنبه 16 آذر 1391 ] [ 9:23 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

شب اول قبر به روایت شاهد زنده

علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل کردند که: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» می‏گفت:

در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما، مادر یکی از دخترهای اَفَنْدی‏ها (سنی‏های دولت عثمانی) فوت کرد.

این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه می‏کرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.

هنگامی که جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می‏زد: من از مادرم جدا نمی‏شوم هر چه خواستند او را آرام کنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند، ممکن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند، و فقط روی قبر را با تخته‏ای بپوشانند و دریچه‏ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.

دختر در شب اول قبر، کنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.

پرسیدند چرا این طور شده‏ ای؟

در پاسخ گفت: شب کنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب می‏داد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد که پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است.

تا این که پرسیدند: امام تو کیست؟

آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»

در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می‏کشید.

من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که می‏بینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.

مرحوم قاضی می‏فرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق می‏کرد و آن شخصی که همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (علیه السلام) بوده‏اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا کرد.

 



موضوعات مرتبط: داستانهای عبرت آموز
[ پنج شنبه 16 آذر 1391 ] [ 8:28 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]

بهترین كاهنده چربی خون

 دكتر محمد صالحی افزود: بین گیاهان، سیر بیشترین قدرت را در كاهش كلسترول و تری‌گلیسرید خون دارد و بیش از صد صنعت داروسازی در دنیا از سیر، فرآورده‌های دارویی تهیه كرده‌اند. سیر علاوه بر كاهش كلسترول و تری‌گلیسرید، خاصیت ضدمیكربی و ویروسی دارد و فشارخون و قند خون را كاهش می‌دهد و خون را رقیق می‌كند.
 
وی تصریح کرد: البته سیر تازه از سیر پخته بهتر اثر می‌كند. اثر سیر ترشی نیز مانند سیر تازه است. میوه زیتون و روغن آن هم كلسترول را كاهش می‌دهد. سال‌هاست مشخص شده است كه روغن زیتون چربی خون را كاهش می‌دهد.
 
استاد دانشكده داروسازی دانشگاه علوم پزشكی تهران خاطرنشان کرد: سه نوع نوشیدنی دیگر كاهش‌دهنده فشار خون، كلسترول و تری‌گلیسرید، شامل آب گوجه‌فرنگی، آب انار و آبغوره می‌شود این نوشیدنی‌ها می‌تواند بین وعده‌های غذایی یا همراه غذا مصرف شود.
 
وی یادآور شد: آلبالو، گیلاس، نارنج، لیموترش و گریپ‌فروت نیز از میوه‌هایی است كه مصرفشان هم به صورت آبمیوه و هم میوه تازه، چربی و كلسترول خون را كاهش می‌دهد. همچنین كدو حلوایی، جعفری، پیاز، جو، فلفل سبز، بادمجان و عدس نیز از جمله مواد غذایی است كه به كاهش تری‌گلیسرید و كلسترول خون كمك می‌كند. البته باید دقت داشته باشید، این گیاهان باید به مقدار متناسب مصرف شود و روش طبخ‌شان نیز مورد توجه قرار گیرد.

 



موضوعات مرتبط: تندرستیخواص گیاهان دارویی
[ پنج شنبه 16 آذر 1391 ] [ 8:14 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]