طبیعی بودن دستورات اسلام
معيارهاى اسلام را حساب كنيد همهاش طبيعى است آب كُر را وقتى میخواهد بگويد، مىگويد سه وجب و نيم در سه وجب و نيم در سه وجب و نيم، هر شخصى با خودش وجب دارد كه اندازه بگيرد.
براى پيدا كردن آب وضو مىخواهيم وضو بگيريم آب نيست، چه مقدار راه برويم، وقتى مأيوس شديم تيمم كنيم، مىگويد به اندازه دو تا پرتاب سنگ، خوب هر جايى سنگى هست و هر كسى هم دستى دارد، سنگ را بر مىدارد پرتاب مىكند، مقدارى راه مىرود بعد مىبيند آب گيرش نيامد تيمم مىكند . در مثلاً غروب وقت نماز خواندن، غروب هست و طلوع، هر كسى چشم دارد و خورشيد و ماه را با چشمهايش مىبيند . تاريخ ماه قمرى كه تعيين شده است قشنگ قابل ديدن است . گام در بعضى از معيارها مثلاً داريم دو گام، سه گام هر كسى گامش با خودش است. زراع از آرنج تا به اينجاست.
مىبينيم معيارهاى ما همه معيارهاى طبيعى، مكتب قوانينش همه مطابق با طبع، يك قانونى پيدا نمىكنيد كه مطابق با طبع نباشد امّا در همه مكتبها اين هست؟ مثلاً انسان طبيعتش اين است كه وقتى زحمت كشيد صاحب مالك كارش باشد يك مقدارى مالكيت شخصى، طبيعى است، پرنده با زحمت چوبهايى را از روى درختها جمع آورى مىكند و يك لانه مىسازد اگر يك پرنده ديگر خواست لانهاش را بگيرد، دفاع مىكند، مىگويد زحمت كشيدم، لانه درست كردم مال خودم است . الاغ در طويله خم مىشود و علفى را به دهان مىگيرد، الاغ ديگرى خواسته باشد از آن بگيرد، كلهاش را برمى گرداند و مىگويد مال من است . طفل خم مىشود يك توپى را، يك تخم مرغى را از روى زمين بر مىدارد طفل ديگر خواسته باشد از آن بگيرد، او جيغ مىكشد.
آزادى مطابق با طبع است . گاهى بچه سر سفره مىگويد خودم مىخواهم بخورم، هر كارى مىكنى كه بگذار دهانت بگذارم، نمىتوانى بخورى، مىگويد نه خودم مىخواهم بخورم گاهى قاشق را هم بر مىدارد روى سرش مىريزد و تمام سر و صورتش را برنجى مىكند امّا مىگويد خودم مىخواهم بخورم، آزاد . گربه را در قفسش مىكنى و دو كيلو گوشت لخت جلوش مىريزى ولى ناراحت است مىگويد مىخواهم بيايم بيرون گرچه كاغذ پاره بخورد . مىبينى، آزادى، مالكيت در شرايطى، خيانت به امانت، عشق و پرستش، معيارها اينها نمونههاى بود از اينكه، يكى از ويژگىهاى مكتب زنده اين است كه بايد مطابق با طبيعت باشد . قانونى برخلاف طبع نداشته باشد.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دانستنی ها