حکایت های عبرت آموز

حکایت های عبرت آموز

 حکایتی از مقام سكوت‏

زمانى كه فرزندان آدم و فرزندان فرزندانش زياد شدند در كنار او با هم سخن مى‏گفتند ولى آدم ساكت بود،

به او گفتند؛ پدر چرا سخن نمى‏گويى،

پاسخ داد: فرزندانم زمانى كه‏ خداوند بزرگ مرا از جوار رحمتش اخراج كرد با من قرارداد بست در زندگى دنيا سخن كم بگو تا به جوارم بازگردى‏.......

 


سبك شمردن نماز

 

 ابوبصير مى‏گويد: به خاطر تسليت نسبت به شهادت حضرت صادق عليه السلام با ام‏حميده ملاقات كردم، بس ام حميده گريه كرد من نيز از گريه او گريستم، به من گفت: اگر به وقت شهادت امام حاضر بودى برنامه عجيبى مى‏ديدى، حضرت به هنگام انتقال از اين عالم، ديده باز كرد و فرمود: بين من و هركس خويشاوندى هست در كنار من حاضر كنيد، همه را حاضر كرديم، رو به همه آنان فرمود: كسى كه نماز را سبك بشمارد به شفاعت ما نمى‏رسد پایگاه عرفان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



موضوعات مرتبط: داستانهای عبرت آموز
[ پنج شنبه 26 بهمن 1391 ] [ 11:31 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]