حکایت های عبرت آموز
حکایتی از مقام سكوت
زمانى كه فرزندان آدم و فرزندان فرزندانش زياد شدند در كنار او با هم سخن مىگفتند ولى آدم ساكت بود،
به او گفتند؛ پدر چرا سخن نمىگويى،
پاسخ داد: فرزندانم زمانى كه خداوند بزرگ مرا از جوار رحمتش اخراج كرد با من قرارداد بست در زندگى دنيا سخن كم بگو تا به جوارم بازگردى.......
سبك شمردن نماز
ابوبصير مىگويد: به خاطر تسليت نسبت به شهادت حضرت صادق عليه السلام با امحميده ملاقات كردم، بس ام حميده گريه كرد من نيز از گريه او گريستم، به من گفت: اگر به وقت شهادت امام حاضر بودى برنامه عجيبى مىديدى، حضرت به هنگام انتقال از اين عالم، ديده باز كرد و فرمود: بين من و هركس خويشاوندى هست در كنار من حاضر كنيد، همه را حاضر كرديم، رو به همه آنان فرمود: كسى كه نماز را سبك بشمارد به شفاعت ما نمىرسد پایگاه عرفان
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: داستانهای عبرت آموز